سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

مشخصات بلاگ

هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند».
از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...

طبقه بندی موضوعی

زلزله، زلزله است.

چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ب.ظ

زلزله، زلزله است. چه زمین یک کشور را بلرزاند و چه عرصه‌ی فرهنگی‌اش را؛ تنها تفاوتشان این است که اولی کوتاه است و مراکزی وجود دارد برای ثبت امواج آن روی کاغذ و حداکثر تلفات مالی و جانی می‌دهد اما دومی نه؛ بلندمدت است، جایی ثبت نمی‌شود و تلفاتش را نامحسوس می‌گیرد، جایی در روح آدم‌ها. در ماجرای زلزله‌ی آذربایجان شرقی، رهبری، در بیانات پایانی‌شان پس از بازدید از مناطق زلزله‌زده به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کنند که قصد تعیمش را دارم...


الان که میآمدیم، از رادیوی ماشین شنیدم که هلال احمر اعلام کرده جنس نفرستید؛ به ما پول بدهید. خیلی خوب، این خوب است، عیبی ندارد؛ یعنی ممکن است در ارسال لباس و چه و چه، یک خرده تحقیر هم وجود داشته باشد؛ خیلی هم خوب نیست - هرچند در آن اولِ کار عیب ندارد - اما فرستادن پتو چه عیبی دارد؟ مثلاً مردم پتو بفرستند، یا از این لحاف‌های پشم شیشه بفرستند، یا از این کیسههای خواب بفرستند؛ چه مانعی دارد؟ مثلاً فرض کنید یک کسی می‌تواند صد تا کیسهی خواب از بازار تهیه کند و بفرستد اینجا، این کار چه عیبی دارد؟ این چیز خوبی است. یا مثلاً فرض کنید یک کسی می‌تواند پانصد تا پتو تهیه کند و بفرستد. هستند کسانی که پول دارند، مایلند کمک کنند؛ از بازار پتو می‌خرند، می‌دهند به شما، که زحمت را هم از دوش شما برمی‌دارند. بنابراین سفارش کنید که این‌جور اظهار استغناء از مردم نشود.

خب آن‌ها که «زمین زلزله‌زده‌ی فرهنگ کشور» را پیش چشم می‌بینند و «هلال احمر شدن» این عرصه را به عهده گرفته‌اند، لابد باید این سفارش را پیشانی شیوه‌ی یاری‌رسانی‌شان قرار دهند که «این‌جور اظهار استغناء از مردم نشود.»

اما آسیب رفتاری این روزهای امت موسوم به حزب‌الله، خصوصا در لایه‌ی مدیریتی همین احساس استغنا‌ء از مدد گرفتن از نیروی انسانی است. این تصور که اگر برای انجام کار «الف»، گزینه‌ی «ب» وجود داشت که داشت وگرنه به راحتی گزینه‌ی «ج» را جایگزین می‌کنیم، تصور عمومیت‌یافته‌ای است که در ناخودآگاه برخی ریشه دوانده است. در حالی که علی‌القاعده میان «بهترین حالت انجام یک کار» و «انجام دهنده‌ی آن»، باید تناظر یک‌به‌یک برقرار باشد تا عدل الهی در روابط کاری میان آدم‌ها تحقق عینی بیابد. «نگاه خرواری» به نیروی انسانی البته، تنها یک آسیب هم نیست بلکه مسبب ایجاد مجموعه‌ای از آسیب‌هاست و در نظر نگرفتن تفاوت‌های باریک فکری آدم‌ها، عملا نتیجه‌ای جز همین قالب‌زدن‌ها و دست‌دسته شدن‌ها ندارد که آن نیز به نوبه‌ی خود مولّد پرچم‌های نو و اقتدارطلبی و تمامیت‌طلبی بیشتر است و به قول پروردگار عالم: «کل حزب بما لدیهم فرحون»!

لازم به ذکر است که تکثر موسسات و نهادها و پرچم‌هایشان به خودی خود نه‌تنها مسئله‌ی مذمومی نیست بلکه لازمه‌ی کار فرهنگی و به نوعی اجتناب‌ناپذیر هم هست اما این تکثر تنها هنگامی می‌تواند به فال نیک گرفته شود که ذیل یک حرکت کلی به وحدت بیانجامد و همه، کم و بیش و تند و کند به یک سو حرکت کرده و در یک زمین بازی کنند. اما امان از فقدان چشم‌انداز و عدم وجود دغدغه برای ایجاد هماهنگی!

به هر صورت درمان پیشنهادی نویسنده برای این درد و برون‌رفت از این سیاه‌چالش، به رسمیت شناختن تشخص افراد فعال در جبهه، اهمیت دادن به شیوه‌ی فکری هر شخص و موازنه‌ی افراد و کارها به جای موازنه‌ی افراد باهم است که البته شاید بعید باشد که بتوان جز از راه تغییر روحیه‌ی عمومی فعالان در جبهه‌ی انقلاب اسلامی بدان دست یافت.    

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی