سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

مشخصات بلاگ

هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند».
از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...

طبقه بندی موضوعی

1-      مثلا فرض کنید یک منتقد یا تحلیل‌گر سینمایی دارد سینمای کلاسیک آمریکا را تحلیل می‌کند.

0%

2-      حالا تصور کنید آن منتقد، یک جوانی است که در یک قاب مدیوم معمولی نشسته جلوی دوربین، و دارد درباره‌ی نقش رنگ‌‌های گرم خصوصا قهوه‌ای در ترکیب‌بندی قاب‌های سینما‌ی وسترن صحبت می‌کند. ایرانی است و فارسی حرف می‌زند.

15%

3-      بعد این را اضافه کنید که جوان، محاسنی هم داشته باشد و پیراهنش را روی شلوارش انداخته باشد و از دایره واژگانی مخصوص بچه‌حزب‌الهی‌ها در ارائه‌اش استفاده کند و شما، دارید می‌بینید که دارد درباره‌ی نقش رنگ‌‌های گرم خصوصا قهوه‌ای در ترکیب‌بندی قاب‌های سینما‌ی وسترن و ارتباطش با همذات‌پنداری مخاطب با قهرمان‌های یکه و منحصربه‌فرد آمریکایی حرف می‌زند؛ همه چیز هم منطقی و درست به نظر می‌سد.

30%

4-      حالا که بحث گرم گرفته و ریتم مثال آوردن‌های تصویری از این فیلم و آن فیلم، تند شده و شما شدیدا در حال گوش دادن به مباحث هستید، سعی کنید برادر جوان گرامی را بردارید و در مخیله‌تان، یک خانم جوان چادری بگذارید که بعد از بحث نقش رنگ‌‌های گرم خصوصا قهوه‌ای در ترکیب‌بندی قاب‌های سینما‌ی وسترن و ارتباطش با همذات‌پنداری مخاطب با قهرمان‌های یکه و منحصربه‌فرد آمریکایی، وارد تحلیل مقایسه‌ی میزان تأثیرپذیری قهرمانان کیمیایی و حاتمی‌کیا از سینمای وسترن شده و دارد سعی می‌کند مباحثش را جمع‌بندی و نتیجه‌گیری کند.

<80%

درصدهای ارائه‌شده، میزان «یک جوری‌یت ماجرا» است که همان طور که مشاهده می‌کنید به صورت غیرخطی، در حال رشد است. لازم به ذکر است که این اعداد، حاصل یک تحقیق میدانی است که به صورت کیفی انجام شده و همین‌طوری دلبخواهی و سرخوشانه، کمّی شده‌اند.

همچنین در تعریف شاخص «یک‌جوری‌یت» به موارد زیر باید اشاره گردد:

·         یک‌جوری‌یت، همان چیزی است که به هیچ وجه ربطی به میزان مستدل و منطقی بودن مباحث مطروحه از سوی فرد ندارد بلکه صرفا قائم به کاراکتری است که آن مباحث را طرح می‌کند. (همان طور که فرض تحقیق بالا، بدین گونه است که این فاکتور -یعنی منطقی و مستدل بودن-، در طول تحقیق ثابت نگه داشته شده)

·         یک جوری‌یت، همان چیزی است که باعث می‌شود مخاطب ناخودآگاه بگوید:

مورد 2:

-         مثبت: چه جالب! کی فرصت کرده این فیلما رو ببینه! اونم این قدر دقیق...

-         منفی: وا! آخه تو جغله‌بچه، چی از سینمای وسترن می‌فهمی؟! اصلا اون موقع تو به دنیا اومده بودی که داری حرف می‌زنی؟!!

مورد 3:

-         مثبت: باریکلا! یه همچین جوونایی لازمه وارد سینما بشن تا فضا درست شه. ببین چقدر مسلط و منطقی میگه...

-         منفی: اینا دیوانه‌اند! از رنگ قهوه‌ای وسترن هم می‌خوان واسه جمهوری اسلامی، از آمریکا دشمن بتراشن. بسه دیگه این همه توهم توطئه...

مورد 4:

-         مثبت: فقط با نگاه خیره و دهان باز، به صفحه تلویزیون زل زده.

-         منفی: کانال را عوض می‌کند، سپس کنترل را به سمت نامعینی پرتاب کرده و زیرلب فحش می‌دهد.

·         از آن جا که شاخص «جذابیت» (یا مقابل آن نفرت‌انگیزی یا زورآمدگی)، مستقیما با شاخص «یک جوری‌یت» در ارتباط است، درصد جداگانه‌ای برای آن در نظر گرفته نشده اما طبیعی است که رشد شاخص «یک جوری‌یت» با رشد شاخص «جذابیت» همراه خواهد بود.

·         لطفا اصلا به دنبال کمی‌سازی نرخ رشد نروید چون کاملا قائم به مخاطب است و به صورت عددی، حتی به شکل سرخوشانه و دلبخواهی هم قابل ارزش‌گذاری نیست.

تحلیل آمار:

شاید بخواهیم یک روزی به این فکر کنیم که چرا کمتر از خانم‌ها، در عرصه‌ی رسانه و سینما، جز در مباحث مربوط به زنان و خانواده دعوت به همکاری یا صحبت می‌شود.

شاید روزی بخواهیم بدانیم که چرا آدم‌ها احیانا بدون آن که خیلی به عمق قضیه فکر کرده باشند، تصور چنین تصویری برایشان شاذ و سخت و عجیب‌وغریب و نامأنوس و ناملموس است.

شاید بخواهیم بپرسیم که چرا بدون این که هیچ مرز شرعی، عرفی و عقلی وجود داشته باشد، چنین اتفاقاتی انگار کمی «خز» یا حتی «خض» است.

شاید قالب ناخودآگاهی در اذهان، وجود دارد که الزامی ناخواسته ایجاد می‌کند که حداکثر ورود بانوان به عرصه‌ی سینما باید از منظر مسائل مربوط به خودشان باشد.

شاید انتظار نداریم در سیاسی-اجتماعی‌ترین حالت ورود یک زن به این عرصه، چیزی بیش از نام آلیس گی‌بلاشه و لنی ریفنلشتال از او بشنویم.

شاید همه می‌پنداریم انگار «یک‌جوری» است...

  • نگران

نظرات  (۳)

"...چرا بدون این که هیچ مرز شرعی، عرفی و عقلی وجود داشته باشد..."
.
برای رسیدن به پاسخ، فک کنم باید یه خرده به احتمال وجود مرز عرفی بیشتر فک کرد.
پاسخ:
مرز که قطعا وجود دارد. منظور بنده مرز منطقی بود. مرزی که باید به عدم عبور از آن پایبند بود.
البته این بدان معنی نیست که بنده تمایلی به عبور از مرزها، حتی غیرمنطقی هاشون دارم. اما لحن آخر توشته در بخش تحلیل به نظرم واضح است. شاید روزی بخواهیم فکر کنیم....

مورد 4:

-مثبت: فقط با نگاه خیره و دهان باز، به صفحه وب زل زده.

پاسخ:
مورد 4 :)
  • زهرا صالحی
  • یاد یک کارگردانی بخیر که در جواب نقد یک خواهر گرامی فرمودن این فیلم مردانه است شما نمیفهمید....
    الان به نظرت یک جوریت ایشون چند درصد حساب میشه؟

    پاسخ:
    من که نمیدونم کدوم دوستی بودن ولی به نظر اصلا در شاخص های ما نمیگنجیده طرف. باید ایشون رو کیس-بررسی کرد. احتمالا نظرشون منجر شه نوع جدیدی از سینما که روی درش نوشته ورود بانوان ممنوع.... اینم مدلیه، تجربه ایه بالاخره....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی