سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

مشخصات بلاگ

هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند».
از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک برگ روی چای نشسته است... انتظار...

آوای گرم گام کسی... گوش می‌کنم


مهمان ز راه می... چه نشستم؟!... سریع! زود!

در جمع «خانه» از همه «اغیار»، کوش می‌کنم


هر صبح جمعه مژده‌ی وصل تو را به شوق

با دانه‌های پرشکر اشک نوش می‌کنم


«جز قلب تیره هیچ نشد حا...» * ولی نه! من،

امید در تو، ای شفیع خطاپوش می‌کنم


باز آ! که میزبان تویی و میهمان منم

عمری، بداهتی است که مخدوش می‌کنم


«طال الصدی» **حبیب! که خود را به جام اشک

در آرزوی وجه تو مدهوش می‌کنم



* حضرت حافظ:
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

**دعای ندبه:
متی ننتقع من عذب مائک فقد طال الصدی