سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

مشخصات بلاگ

هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند».
از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظریه مولف» ثبت شده است

ما چگونه سینما را می‌شناسیم؟ بر چه اساسی آن را نقد می‌کنیم؟ آیا مجازیم با سینمایی که دعوی واقعگرایی دارد، برخورد نشانه‌شناسانه کنیم؟ آیا نشانه‌ها در سینمای ما درست به کار گرفته می‌شوند؟ چگونه می‌توان آنان را به درستی تحلیل کرد؟

پیتر وُلِن، مقاله‌ی «نشانه‌شناسی سینما» از کتاب «نشانه‌ها و معنا در سینما»یش را به این جمله آغاز می‌کند: «در سال‌های اخیر علاقه‌ی فراوانی به نشانه‌شناسی سینما و این مسئله که آیا امکان دارد که نقد سینما و زیبایی‌شناسی سینما را در حوزه‌ی خاصی از علم نشانه‌ها مستحیل کنیم، پدیدار شده است.» سال‌هایی که وُلن از آن حرف می‌زند سال‌های ابتدایی دهه‌ی 70 میلادی است. سال‌هایی که برای سینمای فرانسه، ایتالیا و آمریکا سال‌های مهم و سرنوشت‌سازی به حساب می‌آید.

کتاب «ساخت‌گرایی، نشانه‌شناسی، سینما» مجموعه مقالاتی از برخی نظریه‌پردازان سرشناس سینما از جمله پازولینی، پیتر ولن، اومبرتو اکو، کریستین متز و... است که به کوشش بیل نیکولز گردآوری شده است. اولین مقاله‌ی این کتاب به قلم پیتر وُلن، به موضوع «نظریه‌ی مؤلف» می‌پردازد و خاستگاه، ابعاد و رشد این نظریه را شرح می‌دهد.

هنوز هم معتقدم گینس یک فیلم سخیف یا زیر شانه تخم مرغی مثل بقیه نیست و روز به روز هم در این اعتقادم راسخ تر می شوم.

سخافت گینس محصول نوعی تحلیل جامعه شناسانه و نگاهی روان شناسانه به وضعیت اجتماعی است که از نظر مولفش همان، به نوعی دیگر و با توجه به نظارت ها، خطوط قرمز و وضع مخاطبین، در پایتخت نمود پیدا کرده است.

اگر پذیرفته اید که تنابنده خلاق است که هست، و روش خاص خودش را در نوشتن و بازیگری و کارگردانی دارد که دارد، و استعدادی است که در پایتخت به غایت شناخته شده اما در سایر آثار، ابعاد دیگری از خود بروز داده که داده، اگر پذیرفته اید که تنابنده، مولف است که قطعا هست پس باید بپذیرید که مولف باید با سبک و امضای شخصی اش تحلیل گردد.

امروز آسان و سوت زنان از کنار گینس عبور می کنیم و مصاحبه ی مولفی را که دارد خودش را صادقانه در گفت و گوی نشریه فیلم شرح می کند، جدی نمی گیریم و پایتخت4 را با آن سکانس هیستریک اقدام به خودسوزی، همان طور به تماشا می نشینیم که پایتخت 1، 2 و 3 و نمیبینیم که تحلیل تنابنده از جامعه این است که "مثل آتش زیر خاکستر آماده گر گرفتن است"؛ فردایمان دیدنی است... اتفاقی که مکرر شدنش بعد از نمونه ی اصیلی چون عطاران، ملال آورتر از آن است که انتظار شوق آفرینی برای رسیدن فردا باشد.

پیش بینی این که گینس و پایتخت بالاخره در نقطه ای به هم می رسند که اصلا کار نستراداموس گونه ای نیست که شایسته ی اتهام نمادشناسی فراطی یا فرامتن خوانی باشد چون بالاخره مولف هر دو یک فکر است و خاستگاهشان یک تحلیل و یک نگاه؛ اما حقیقتا امیدوارم آن نقطه، آن نقطه ای که راقم این سطور از آن نگران است نباشد و با طیب خاطر مثل همیشه ترجیح می دهم که شکست خورده ی این بازی هولناک باشم...