نقد فیلم زندگی خصوصی
بگذارید نقد فیلم «زندگی خصوصی»، داستان زندگی یک روزنامهنگار اپوزسیون را با یک تست شروع کنیم. اگر قرار باشد داستان این فیلم را در یک جمله خلاصه کنیم، به نظر شما کدامیک مناسبتر است:
الف) یک عنصر اپوزسیون که به خاطر شجاعتش در طرح مسائل سیاسی، از طرف حکومت تحت فشار است.
ب) سیاستمداری که در آستانهی رسوایی است.
ج) شخص سابقاًمتدینی که در ایمانش به انحراف رفته و به قرائت خودپرداخته و مندرآوردی از اسلام معتقد است.
د) روزنامهنگاری که در روزنامهاش مقالات تند سیاسی مینویسد و به همین علت مغضوب حکومت است.
در واقع هیچ کدام و بلکه فقط یک چیز: مردی که به همسرش خیانت میکند.
تعجب نکنید چون سؤالی که باید پرسیده شود، در واقع این است: فیلم سیاسی چیست؟ آیا صرفاً همین که اتمسفر فیلم، سیاسی باشد یا شخصیت اصلی داستان، از یک گرایش سیاسی خاص برخاسته باشد، فیلم را سیاسی میکند؟ آیا تشنگی مخاطب برای دیدن فیلم سیاسی دارد با نوشیدنیهای انحرافی جایگزین، برطرف میشود همان طور که عطش او برای فیلمهای طنز، با هجوها و هذلهای سخیف پاسخ داده شد و نهتنها او را سیراب نکرد که نزدیک است درحالی که خودش متوجه نیست او را از تشنگی مضاعف تلف کند؟
فیلم «زندگی خصوصی» شاید با اغماض نهایتا بتواند یک درام تکراری خانوادگی باشد تازه اگر بتوانیم به حکم این که از وزارت محترم ارشادمان مجوز اکران گرفته، از بیحیاییهای آن چشمپوشی کنیم و آن را فیلمی اروتیک ننامیم. اگر اصرار داشته باشیم که این فیلم را در ژانر سیاسی بچپانیم آن وقت ناچار باید بپذیریم که فیلم از همان ابتدا، یعنی از خودِ نام، نقض غرض است چرا که «زندگی خصوصیِ» یک انسان حتی اگر رئیسجمهور هم باشد، به هیچوجه یک موضوع سیاسی نیست. و ما چرا باید مصر باشیم جریانی را که از هر منفذش هزاران مسئله و اشکال تراوش میکند، از سوراخ زندگی خصوصی مورد نقد قرار دهیم. فیلم سیاسی را درگیریهای سیاسی است که شکل میدهد و در این فیلم نه تنها هیچ کشمکش سیاسیای، محور نیست بلکه حتی در حاشیهی آن نیز مطرح نمیگردد؛ هیچ مقالهای نیست که جنجالش آن قدر بالا بگیرد که باور کنیم شخصیت اصلی یک اپوزسیون شجاع است. بدتر از آن این است که شخصیتهای مثبت فیلم را به زور به آن پرچ کردهاند؛ درست معلوم نیست که بر سر کدام مقاله و چرا، چه اتفاقی میافتد که «کیانی» مجبور میشود معبری از همسنگر قدیمش «حاج داوود» بزند و اما پس از مراجعهی او به حاج داوود، تازه شعارهای گلدرشت فیلم، سرریز میکند و از این طریق این شخصیتهای مثبتِ هر نیمساعت دودقیقه را نیز چنان در کام مخاطب تلخ میسازد که آرزو میکند ایکاش اصلا همان هم نبود.
گذشته از همهی اینها کارگردانی به شدت ضعیف فیلم و فیلمنامهی سرهمبندیشدهی آن، باورپذیری شخصیت اصلی را سخت میکند. اصولا بنای شخصیت کیانی به عنوان یک متفکر التقاطی، کامل و درست صورت نمیپذیرد و زاویهای که فیلم ازآن به شخصیت اصلی نگریسته، به هیچوجه قادر نیست مخاطب را تا عمق علل التقاط وی و به تعبیر قرآن، امراض نهفته در قلب او ببرد؛ هیچ کنش تصویری برای بیرون ریختن التقاط شخصیت اصلی وجود ندارد و فقط سایر کاراکترها تلاش دارند تا عقایدش را از زیر زبانش بکشند که حتی همین هم بیش از دوسهباری در فیلم اتفاق نمیافتد. انگیزهی کیانی برای برقراری ارتباط با زنی دیگر و ارتباط این انگیزه با عقاید انحرافی او مبهم است. معلوم نیست چرا «پریسا» که با زبان خودش کدهای فمینیستی به مخاطب میدهد، از همسر اولش طلاق گرفته و ازدواج را مانع آزادی زن میپندارد، اینچنین عاشق و شیفتهی مردی زندار میگردد و حتی حاضر نیست فرزندی را که از او حامله است، از دست بدهد. در پایان داستان از همین زن صیغهای دیوانه، در برابر چشمان بهتزدهی مخاطب و ذهن پر از سؤال او، سلب مسئولیت میشود و این در حالی است که او نیز بیمار و منحرف است.
مضاف بر اینها تقریبا 90% قابهای فیلم، پس زمینهای کوچک، تار(flue)، تاریک و کمعمق دارند طوری که علاوه بر فشارهای مفهومی فیلم بر اعصاب مخاطب، تصاویر بستهی آن در او احساس خفگی ایجاد میکند. ظاهرا کارگردان فیلم ترجیح میداده که فقط دوربین را روی صورت افراد ثابت کند و قابش، هیچ پسزمینهای نداشته باشد و احتمالا اگر میتوانست همین 10% نماهای بازتر فیلم را هم نمیگرفت. صحنهی قتل پریسا، چنان نچسب و احمقانه تصویر شده که اولین واکنش به آن خنده است بدون این که حتی ذرهای به کیانی حق بدهیم یا از او متنفر شویم و یا سرسوزنی دلمان برای پریسا بسوزد.
معلوم نیست تا کی قرار است سینما به شعور مخاطبش بیاحترامی و احساسات و عقاید او را لگدمال کند. فیلم «زندگی خصوصی» فاقد همهی چیزهای لازم است: نه محتوای قابل اعتنا، نه ساختار داستانی مناسب، نه پرداخت باکیفیت. شاید با هدفگذاری فیلم روی به نمایش کشیدن اسلام التقاطی، میشد کمی به آن امید بست اما همین نکته نیز چنان سطحی، ساختگی و درحاشیه به تصویر کشیده شده که به جای نقطهی قوت باید آن را از نقاط ضعف فیلم به حساب آورد.
- ۹۰/۱۲/۲۷