حکایت آن زن که سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند
دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ
کردگارا ، مرا ز من برهان!
وز غم مرد و فکر زن، برهان!
مردیای ده! که رادمرد شوم
وز مرید و مراد، فرد شوم
غرقه گردم به موج لجهٔ راز
هرگز از خود نشان نیابم باز
حکایت کامل را از هفت اورنگ جامی این جا بخوانید.
پ.ن: عکس متعلق است به حکایت دیگری به نام «دانای خردمند در خواب میبیند که فرشتگان تاجی از نور بر فرق سعدی شاعر مینهند.» از نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا