به لطف سیاستگذاریهای «یکیبهنعل یکیبهمیخ» سازمان سینمایی، این روزها هر رطب و یابسی را میشود در توبرهی اکرانها پیدا کرد؛ از یک دو جین فیلمهای ژانر هراس ضددینی سینماتکها گرفته تا «کپی برابر اصل»های فرانسوی هنرو تجربه، قرار است طلاییترین فرصت فرهنگی سالانهی مردم ایران اسلامی را در سینماها پر کنند. در این بلبشو اما، طفیلی لیستهای فروش افتخارآمیز سازمان، باید امثال «گینس» باشد تا بدسلیقگی و شلختگی این سیاستهای چندگانهی فرهنگی (بخوانید: ضدفرهنگی!) خود را تمام قد در شیوهی استفاده از این فرصت طلایی به نمایش بگذارد: فرصتی برای شتک زدن به سبک گینس!
این روزها که به واسطهی بازاریابیهای سازمان سینمایی، از این «دکّان عطارانی» عطر هر تعفنی بر میخیزد شاید زیاد هم نباید نگران مردم روزهداری بود که سالهاست شامهشان را با دست مسدود کردهاند تا از این معبر به سلامت بگذرند ولی عمدهی دلسوزیها و دلواپسیها به سرنوشت «تدبیر و امید» گره خورده که چطور زیر پای فیلمنامههای تهی از معنا، دیالوگهای صراحتا اروتیک، کنشهای ادرارمحور و موسیقی متن ضراطمحور، له میشود و مسخ میگردد و اعتبار خود را از دست میدهد.
البته فیلمی را که نمیشود دید، نمیشود هم نقد کرد چون دایرهی لغات نگارنده محدودتر از آن است که بتواند انواع و اقسام آلودگیهای «گینس» را از آن بیرون بکشد و توصیف کند اما سوال این است که واقعا چه کسی از دو ساعت در لجنزار غوطه خوردن، لذت میبرد که محروم شدنش از این لذت، مسئولین امر را نگران حذف یا عدم اکران فیلم کند؟ نفع دیده شدن گینس در چیست که به ضرر پایین کشیدن آن نمیارزد؟ آیا جناب ایوبی هم حاضرند از تهجد شبانهشان بکاهند و یک افطارتاسحر ناقابل یک شب معمولی رمضان را به همراه مصرفکنندگان بیپناه، با فضای آکنده از بو و صدای گاز معده، جزئیات نظافت شخصی مثل تیغ زدن موی زائد زیربغل و ریش باهم، تکهپرانی به مذاکرات و منافع ملی، انواع و اقسام شیوههای نمایش قضای حاجت، خوشمزگیکردن با واژههای چندپهلوی اروتیک و ناموسگردی و ناموسچرانی چندشخصیت بیمایه و امثال این مسائل به صبح برسانند؟ چگونه میشود حالا که از دلواپس و روشنفکر، همه و همه بر حمایت از شجاعت و غیرت تیم مذاکره کننده اهتمام کردهاند، دولت با دستان فرهنگی خودش، منافع ملی را به شلوار معروف عطاران تقلیل دهد و اجازه دهد که «نهنگ عنبر» از آمریکا چیزی را دراماتیزه کند که با گفتمان وزارت خارجه چندان نسبتی ندارد؟ تاکی این روند «دولت علیه دولت» ادامه پیدا خواهد کرد و در عرصهی فرهنگی از رویکرد «دولت کنار ملت» فاصله خواهد گرفت؟ روند ایدهسوزی در عرصهی سیاستگذاری در حرکتهای نویی چون سینماتک و هنروتجربه با این مصادیق انتخابی ناشیانه، که در عمل چیزی جز خودسوزی دولت نیست، چه زمانی متوقف خواهد گردید؟
اگر از واژهی «دلواپس» این روزها به لطف برخی جدالهای بیپایهی رسانهای از هر دو سو، چماقی برای کتمان حقیقت ساخته شده اجازه دهید نگارنده این افتخار راداشته باشد که سرش را بالا بگیرد و بگوید این روزها بیش از هر چیز نگران خودزنیهای دولت است که البته ضررش هرروز بیشتر دامنگیر دولت و ملت میشود. بگذارید نگران این باشیم که از قِبل این سیاستگذاریها، مهمانی حالخوبی راه انداختهایم که «شترمرغهای دو رنگ سفرهی عزا و عروسی» خوب درش جا باز کردهاند؛ سرشب برای خوشایند اکثریت متدین مخاطب صداوسیما، الگو میسازند و نمازصبح ماه رمضان را به جماعت در مسجد محل صرف میکنند و آخرشب در خلوتکدهی سینماها، پس از یک فصل تمسخر درست و حسابی حرام و حلال و کلی شوخی با شریعت، مجلس رقاصی را به نام سیرک قالب میکنند و از اعتبارهای جنیفر لوپزیِ گینس، برای خودشان و مردم و علی دایی و حسین رضازاده، شوخیهای لوس میتراشند.
تهجدهای شبانه و طاعات و عبادات مدیران و هنرمندان قبول درگاه حق انشاءالله اما ای کاش انسجام سیاستگذاریهای فرهنگی به شکلی بود که این یکیبهنعلویکیبهمیخها، عملا این گونه پشتوانه و حمایت عملی شترمرغمسلکی! نمیشد و ریاکاری و سالوس برخی بهظاهرهنرمند، لااقل مثل شیطان، در این ماه مبارک دست از سر مؤمنین برمیداشت.
آتش زهد و ریا خرقهی دین خواهد سوخت
حافظ این خرقهی سالوس بینداز و برو!