رودررو با ابراهیم گلستان
این که «ابراهیم گلستان» کیست و «پرویز جاهد» را با او چه کار؛ به کنار.
این هم که چرا «خدای منورالفکران سینمایی» دیگر میخواهد از این مقام استعفا دهد، به کنار.
وفاداری مومنانهی جریان روشنفکری به خدایانش هم، به کنار. یعنی همین که جاهد، تا آن سر دنیا رفته تا انجیل سینمای روشنفکری را پیش گلستان بگشاید اما به کعبهی آمال که رسیده، خدای روشنفکری روی آیهآیهی این کتاب مقدس خط کشیده؛ مطرودین مذهب این خدا بسیارند و نفرینشدگانش بسیارتر. و جاهد تلاش میکند ایمانش را در لحن تلخ، بیادبانه و وحشیانهی گلستان، به قول مولوی خوب «بجوشاند تا بر سر آرد زر، زبد».
فقط همین شأن «دائمالنقد» بودن در هویتبخشی به جریان روشنفکری، میارزد که کتاب را معرفی کنم برای خواندن:
پرویز جاهد: به هر حال شما اپوزیسیون بودید یا نبودید؟
ابراهیم گلستان: آن موقع اپوزیسیونی وجود نداشت. من با مجاهدین و فلان و از این حرفها نبودم. کاری هم به کارشون نداشتم. به خاطر این که قضیهی اونا اصلا پرت بود.
پرویز جاهد: یعنی مستقل بودید.
ابراهیم گلستان: واضحه که مستقل بودم. ولی این دلیل نمیشه.
پرویز جاهد: منتقد حکومت بودید یا نبودید؟
ابراهیم گلستان: آدم باید همیشه منتقد باشه. گفت که من هیچ باشم اگر کریتیکال نباشم{...}
چند آیهی دیگر!!:
پرویز جاهد: آقای گلستان، بهتر است از شکلگیری «جریان موج نو» در سینمای ایران شروع کنیم. به نظر شما چه ارتباطی بین پیدایش «موج نو» در سینمای ایران و بازگشت تحصیلکردههای سینما از غرب وجود دارد؟
ابراهیم گلستان: آخه این قضیه خیلی پرته. تو به من میگی دربارهی چیزی حرف بزنم که بهش اعتقاد ندارم. در تو یک تصوراتی هست که فکر میکنی اونایی که فیلم ساختن، درس خوندن{...}
پرویز جاهد: من اینها{کارگردانهای مربوط به جریان موج نو} رو به صورت یک مجموعه بررسی میکنم. به صورت یک جریان تحت عنوان «موج نو»
ابراهیم گلستان: اسمگذاری تو به میل خودت که ایجاد جریان نمیکنه{...}
پرویز جاهد: در فیلم «اسرار گنج درهی جنی» لبهی تیز حملهی شما متوجه چیست؟
ابراهیم گلستان: توفکر میکنی چیست؟
پرویز جاهد: من فکر میکنم شبهمدرنیسم شاه باشد
ابراهیم گلستان: نه اصلا! من اصلا راجع به وضع وحشتناک و دزدی و فسادی که وجود داشت حرف زدهام. دونه دونهی آدمها نمونهی یک گرایش در اجتماع هستند. هیچ کدامشان الکی برای هر هر خندیدن آن جا نیستند. من با مدرنیسم مخالف باشم؟ مگه احمقم؟!
پرویز جاهد: نه با مدرنیسم...
ابراهیم گلستان: پس چی؟
پرویز جاهد: با مدرنیسم آمرانهای که داره از بالا دیکته میشه، نه مدرنیسم واقعی.
ابراهیم گلستان: چه فرقی میکنه؟ تو، توی کلیشههای خالی گیر کردی و اونا رو تکرار میکنی. مدرنیسم هیچ وقت از ضعف نمیاد. پایین وضع ملت وحشتناکه{...} تمام آن چه در دورهی رضاشاه اتفاق افتاد البته از بالا بود. خب توی طبقهی بالا دزد و حقهباز هم فراوان بود ولی آدمهایی هم بودند که طراحی میکردند{...} اما تو همینطوری میگی که دیکتاتوری بود. من خودم بیشتر از هر کسی ضربه دیدم. {...} ولی یعنی چی که دیکتاتوری بود؟
پرویز جاهد: این که نگذارند شما کارتان را بکنید. به عنوان یک فیلمساز. به عنوان یک هنرمند و جلوی کارتان را میگرفتند. سانسوری که حاکم بود.
ابراهیم گلستان: آره این فساد بود.{...} ولی من کارم رو کردم. جلوی کارم رو گرفتند. این همیشه هست. {...} تو نمیتونی بگی آقا من رفتم جنگ و نباید آسیب ببینم {...}
پرویز جاهد: به هر حال شما اپوزیسیون بودید یا نبودید؟
ابراهیم گلستان: آن موقع اپوزیسیونی وجود نداشت. من با مجاهدین و فلان و از این حرفها نبودم. کاری هم به کارشون نداشتم. به خاطر این که قضیهی اونا اصلا پرت بود.
پرویز جاهد: یعنی مستقل بودید.
ابراهیم گلستان: واضحه که مستقل بودم. ولی این دلیل نمیشه.
پرویز جاهد: منتقد حکومت بودید یا نبودید؟
ابراهیم گلستان: آدم باید همیشه منتقد باشه. گفت که من هیچ باشم اگر کریتیکال نباشم{...}