هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند». از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...
اساسا آدم/حوا باید برود کربلا... این روزهای بیش از همه ی سالهای عمرم دلم کربلا می خواهد...
پاسخ:
باید برود... آدم، حوا، ... هروقت انسان شد لایق شد باید برود... شاید هم این بی تربیتی و خودبزرگ بینی باشد ولی به نظرم کسب یک حداقلی لازم است و آن حداقل را هر کسی برای خودش باید تعریف کند و با خودش طی...
بچه تر که بودم سال آخر لیسانس عمره دانشجویی می خواستیم اسم بنویسیم به دوستم می گفتم لیاقت ندارم برم چشمم به کعبه بیفته، قبول نمی کرد و وادارم کرد بریم و رفتیم، حالا فکر می کنم خدا خیرش بده والا اگر من منتظر لایق شدن می خواستم بشم که..... ولی در مورد کربلا اصلا اینطور نیست. وقتی میری کربلا بخصوص اربعین همونجا رشد می کنی ظرفیت پیدا می کنی چیزهایی می بینی و می گیری که عمرا با صبر کردن تا لایق شدن گیرت بیاد. اینا رو کاملا خواهرانه و از روی محبت نوشتم کربلا بری هر چقدر کوچیک باشی بزرگت می کنند و هر چقدر هم بزرگ شده باشی کم میاری و کوچیک میشی. انگار اربعین در مسیر نجف تا کربلا فاصله بین زمین و آسمان کم میشود. شرمنده اما معطل شدن برای کسب حداقلی وقت تلف کردن است. راه که بیفتی یعنی بیشتر از حداقل را پیدا کرده ای. بزرگترین آرزوی من اما این است که یک ماهی بروم نجف مقیم بشوم و صبح ها مسجد کوفه بلند بلند نهج البلاغه بخوانم و شبها حیاط حرم فقط نگاه کنم و نگاه کنم و نگاه کنم.
این روزهای بیش از همه ی سالهای عمرم دلم کربلا می خواهد...