یک نظر شخصی
«خاطرهنگاری»، «تاریخ شفاهی»، «ادبیات مقاومت»، «روایت زنانه از جنگ»، کلیدواژههای نوزاد اما سریعالبلوغی هستند که این سالها تبدیل به سلسلهگردانان رساندن قافلهی هنر و ادبیات کشور به موج جریان مقاومت مردمی در سطح منطقه و جهان شدهاند. عباراتی که به واسطهی عطف توجه از دنیای درونی و شخصیِ پرابهام و بیهدف و سرگردان شبهروشنفکران داخلی، به زندگی و سلوک رزمندگان و شهدا و خانوادههای ایشان، میرود تا مرزهای کشور را درنوردیده و تبدیل به تجربیات عملی موج مجاهدان پیش از ظهور در جایجای زمین گردد و ضمنا با خلق جذابیت ریشهیافته در حقیقت، ناشرین داخلی را از ورشکستگی اقتصادی و جامعه را از ورشکستگی فرهنگی نجات دهد. اگرچه هنوز ظرفیت این دست کتابها برای ترجمه و صادرات از سوی نهادهای مسئول شناخته و یا جدی گرفته نشده اما آن چه دستکم از وضعیت کشورهای منطقه برمیآید نشان میدهد که سرمایهگذاری در بازار جهانی این نوع کتب قطعا با شکست مواجه نخواهد شد. مردانی از جنس «بابانظر» و «نورالدین» و زنانی از جنس «دا» و «دختر شینا»، حقایقی هستند که در ظاهر خاطرهای اثرگذار عرضه میشوند و در قامت تجربهای شوقآفرین و سازماندهنده، خود را تکثیر میکنند.
از همین باب است که صرف خاطرهنگاری به دور از هرگونه پرداخت حسی مضاعف توسط گردآورنده و یا نویسندهی خاطرات میتواند در حجم و عمق تاثیر، نقشی بهسزا داشته باشد و این مسئلهای است که مشخصا میتوان در نمونهی «دختر شینا» به بررسی آن پرداخت. زنی که دردانهی خانوادهی پدری است در ورودی تقدیری به شرایط جنگی، عبور از انفعال به نقشآفرینی را میآموزد و البته باید دانست که شیوهی این عبور، قطعا منحصر در یک شمایل نیست چنان که اگر بنا به همین توضیح یکخطی باشد «اسکارلت اوهارا»ی «بربادرفته» را نیز میتوان از شمایلی دیگر در نظر آورد. از زنی که به شخصه اسلحه در دست میگیرد تا نه حتی از خویش که به حکم واجب کفایی در صحنهی رزمی که از مردان خالی گشته از ایمان و زمینش دفاع کند، تا زنی که در نقش پزشک و پرستار، تا خط مقدم جبهه درگیر جنگ میگردد، تا زنی که در پشت جبهه انواع خدماترسانی به رزمندگان و جبههها را سازماندهی مینماید و تا زنی که تنها به واسطهی حضور پدر، برادر، همسر و پسرش درگیر جنگ میشود، همگی دستکم در لایهی پرداخت داستانی، سوژههای پرقدرتی هستند اگرچه آن جا که داستان بر شالودهی حقیقت –آن چنان که موسوم است به خاطرهنگاری- بنا شده باشد، شاید فراوانی جامعهشناختی هر دسته، بتواند مبنایی برای فراوانی پرداختن به هر سوژه باشد تا شمایل کلی حقیقت تاریخ را بعدها بتوان در توزیع وزن سوژهها در داستانها و خاطرات جستوجو کرد.
اما آن چه دغدغهی راقم این سطور است نه ارزشگذاری شکل و شمایل عبور از این انفعال و پرداختن به این که کدام دسته از بانوان نامبرده ارجح و برتر هستند، که ارزش و اهمیت مهارت پرداختن به هر سوژه است. حتی اگر الگوسازی از این خاطرهنگاری در جریان مقاومت را هم کنار بگذاریم باز هم تنها از زاویهی قدرت پرداخت ادبی، اثری چون «دختر شینا» اثری قابل بررسی خواهد بود. عریانی شیوهی نقالی نویسنده از توصیف احساسات و کمبود ظریفکاری در تجلی بخشیدن به اسکلت خشک صرف نقل خاطره و پیشبرد داستان و وقایع، به لذت خواندن «دختر شینا» زخمه میزند و کم کردن حجم توصیفات از لحظات شیرینی چون بازی بچهها و اتفاقات هیجانانگیز و در عینحال رعبآوری چون نحوهی برخورد ایشان با حضور در خط مقدم جبهه، تلخی به دنیا آمدن سه فرزند ناخواسته و شرایط سخت بارداری و وضع حمل را در کام خواننده باقی میگذارد؛ شرح احساسات در عاشقانهای که قرار است وصالهای کوتاهی باشد در میان انبوه فراقها، فقط کمی زاویهی دید بالاتر میطلبد تا داستان، حقیقت عرفانی خویش را برای هر دو سوی این رابطه در نظر خواننده متجلی سازد. «دختر شینا» دستکم تا آن جا که به خانم محمدیِ موصوف در کتاب مربوط میشود، برهمنهادهای است از فراقهای متوالی، زجرهای تولد و پرورش پنج فرزند و ایثارِ تاحدی تحمیلی که پس از تلاشهای بسیار همسرش برای اقناع وی نسبت به نقش او در جنگ، اتفاق میافتد و شاید تصویر بانوی برساخته در کتاب، تصویر چهرهی زنی باشد که هرگز نخندید الا به این که در چشمانش اشک بود و در دستانش آثار سختی.
نکتهی قابل توجه آن که منظور از پرداخت حسی، پروبال دادن خیالپردازانه به وقایع نیست که از این منظر، چنین تاکتیکی حتی در صورت زیباتر کردن کتاب، اگر بنا باشد چیزی به واقعیت اضافه و کم کند، لااقل در سبک خاطرهنگاری مقبول و پسندیده نیست. جبران این برهنگی عاطفی فقط کمی دقت جستوجوگرانهی گردآورندهی خاطرات را میطلبد در این که احساسات متفاوت و گاه متضاد آدمی را از لابهلای وقایع پیچیدهای که درگیر آن است و گاه به وی فرصت بازگشاییشان را نمیدهد، بیرون بکشد و آنها را به شکلی منطبق بر واقعیت و در عینحال با مهارت ادبی، تقریر نماید. بدون توصیف این عواطف بعید است حتی بتوان ادعا کرد که خاطرهنگاری به واقعیت نزدیک شده چرا که واقعیت فقط خط داستانی و ترتیب وقوع حوادث نیست بلکه شرح نوسانات عواطف آدمهایی است که در بطن آن وقایع آزموده شدهاند. از این جهت مثلا «همینگوی» را به عنوان یکی از مؤثرترین نویسندگان در سبک وقایعنگاری ادبی، نه از آن رو که از خاطرات جنگهای نامنظمش در فلاتهای ایتالیا رمان بیرون میکشد، بلکه از آن رو که پس از خواندن آثارش میشود از ویژگیهای شخصیت او تعریفی به دست داد، باید مورد توجه قرار داد.
البته بهحق «دختر شینا» همچون بسیاری دیگر از خاطرهنگاریها، کتابی اثرگذار است و اگرچه خود، تا حدی از این خطر مصون مانده اما بیم آن میرود که برخی خاطرهنگاریها به تبع گیرایی خاطراتی که از زبان صاحب آن نقل میشوند و عدم جستوجوگری جمعآورندهی خاطرات، ناخودآگاه به سمتوسوی تاثیر خود بیتوجه باشند و آن چنان که از قدرت این نقالیهای ادبی متوقَع است، ناخواسته حوزهی نفوذ خویش را کاهش دهند.
بدیهی است که به زودی به قدرت اقتصادی و فرهنگی این دست کتب در خارج از مرزها پی برده خواهد شد و موجی از مطالعه و شوق شبیه شدن به قهرمانان این داستانهای حقیقی و عطش بیشترخوانی از آنها به وجود خواهد آمد و جریان نقد نیز خود را بخشی از این موج میبیند که به همراه آن و نه در خلاف جهت آن، تنها تلاش میکند تا به سهم خود مسیر عبور این موج را هموارتر گرداند.