سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

سونما

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی... شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

مشخصات بلاگ

هر پدیده ای در این عالم سویه ای دارد و همه ی پدیده های عالم جز در دو دسته نمی گنجند: یا درست به سمت هدف «می سویند» و یا با زاویه ای کم یا زیاد، لاجرم به سمت آن «نمی سویند».
از میان پدیده های عالم، برخی را من حساسترم. این جا، رصدخانه ی سویه یابی های سینمایی و غیرسینمایی من...

طبقه بندی موضوعی

فیلم «360 درجه‌»ی سام قریبیان در پانورامای بین‌الملل فجر اکران شد. همه حال‌شان خوب بود؛ میلاد کی‌مرام از این که در سینمای بی‌قهرمان ایران، نقش قهرمان داشته، بابک کریمی از این که خودش را در نقش‌های قبلی تکرار نکرده، کوهیار کلاری از این که به خاطر رفاقش چندین ساله‌اش با سام، هم‌سلیقه‌اند، منتقد (محمدرضا مقدسیان) از این که باید یک بار دیگر فیلم را ببیند تا اشکالاتش را بگیرد و البته سام غریبیان که حالش خیلی خوب بود و معلوم نبود و نبود و نبود که برای چی این قدر حالش خوب است تا این که داستان رسید به بخش تشکرها... از آن بالا یکی یکی همه‌ی آدم‌هایی را که در کنارش جا نشده بودند، صدا زد. آن‌ها در یک مراسم آیینی که فقط برای خودشان مفهوم داشت، بلند می‌شدند می‌ایستادند، تشویق می‌شدند و می‌نشستند. کار بدان جا کشید که سرانجام، قریبیان گفت کسی جا مانده که نام نبرده باشم و خانمی دستش را بالا برد و غریبیان، حتی اسم او را به خاطر نداشت و نه این که کجای کارش از او استفاده کرده بوده... سالن را عوامل پر کرده بودند و خبرنگارهای در اقلیت که بالاخره کارشان گرفتن عکس بود. هنوز معلوم نبود چرا حال قریبیان این قدر خوب است و معلوم نبود و معلوم نبود و معلوم نبود تا این که بعد از تشویق بی‌علت آخری، لبخندزنان پرسید: «خب از همه تشکر کردیم و دیگه از....» که یک نفر از آن جلو، جای خالی را پر کرد «ناجی هنر...»! لبخند قریبیان که تبدیل به قهقهه شد، گوینده و چند نفر دیگر هم حال‌شان خوب شد. غریبیان، پس از آن که به سختی بر خنده‌اش غلبه کرد، سری به تایید تکان داد و گفت «...و البته ناجی هنر!»

و بعد از آن دیگر همه، حال‌شان خوب بود و دیگر حال هیچ کسی بد نشد... چون سینمای ما سال‌هاست منتظر قهرمان است و حالا غریبیان آن را برایش به ارمغان آورده؛ قهرمانی که بیاید و حال خوب قیصرها را برگرداند و کمی همفری بوگارت ایرانیزه به آن چاشنی کند تا آخرسر، با یک ضربه‌ی چاقو، توسط پدرخوانده‌ی اصلی مافیای مواد مخدر کشته شود. آن هم در زندان نیروی انتظامی که مقر فرماندهی‌اش است که سال‌هاست از آن جا همه‌ی باندهای مواد مخدر را می‌گرداند و پلیس را سرمی‌دواند؛ پلیسی که فکر می‌کند خیلی گیتس (کارآگاه فیلم محله‌ی چینی‌ها با بازی جک نیکولسون) است اما آخر قصه متوجه می‌شویم که اندازه‌ی کارآگاه گجت هم نمی‌فهمد!

نه! آن‌ها دروغ نمی‌گویند. واقعا حال‌شان خوب است. قریبیان، چندبار با افتخار از شیطنت‌هایش در فیلم گفت و این که مثل گناه‌کاران، می‌خواسته که فیلمش بی‌زمان و مکان و باشد و خودش هم تاکید کرد که البته فارسی حرف زدن کاراکترها قابل انکار نیست ولی ما مثلا در فیلم، هم 206 گذاشته‌ایم و هم شورلت مدل 1977؛ و او واقعا حالش خوب بود...

حال من هم البته خوب شد. وقت‌هایی که عبرت می‌آموزم کلا حالم خوب است. یک طرف ماجرا بی‌سواد است و طرف دیگر ماجرا که فکر می‌کند خیلی باهوش است، از بی‌سوادی طرف مقابل سوءاستفاده می‌کند اما این وسط، برنده‌ی خنده‌های تلخ و شیرین، آن‌هایند که عبرت می‌گیرند؛ که می‌فهمند از وقتی واژه‌ی «سفارشی» تبدیل به فحش شد، کسانی، بارَش را به جان خریدند که هم خدای پول را می‌خواستند و هم خرمای محبوبیت را در جمع‌های خودی و این غرض‌ورزی، آن چنان بی‌هنرشان که همان تقلید فرم هالیوودی را هم، به یک خرده نماهای هلی‌شات و چندتا بطری مشروب و یک اتاق تعویض لباس تئاتری و چندتا پوستر کازابلانکا و یک زدوخرد وحشیانه، تقلیل دادند؛ و ترجمه‌ی فحش‌هایی که در فارسی باید «فلان» جای آن گذاشت و در زیرنویس انگلیسی تفهیم‌شان کرد، آن قدر وقت‌شان را گرفت که فیلم‌شان پر از گاف‌های تدوین شد و ریتم کندش، بسیاری از تماشاچیان را به خواب برد.

حال من خوب است چون خدا دروتخته را خوب با هم جور می‌کند. این لاشه‌ی فیلم‌سفارشی‌ ارزانی آن کرکس‌ها!

  • نگران

قهرمان

نظرات  (۱)

با عرض سلام

یکی از مطالبی رو که در وب شما خوندم مربوط به تاریخ 12 شهریور 93 و با موضوع «جایگاه سلیقه در نقد وتحلیل فیلم» بود. میخواستم بدونم شما برای این مطلب رفرنس معتبر دارین یا با توجه به اطلاعات شخصی خودتون هستش؟

لطفا در صورت امکان جواب بدین

با تشکر

پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله

بله ممنونم از توجه تون.

خیر نظراتم در این وبلاگ به شدت شخصی و برخاسته از تاملات و تحلیل های خودم هستند و در غیر این صورت (یعنی اگر چیزی ارجاعی به متنی یا مطلبی یا هر چیز دیگری داشته باشه) مقید هستم که اون رو با رفرنس دادن در متن، مشخص کنم مگر این که این طور بوده باشه اما من فراموش کرده باشم...
اما در رابطه با متن مذکور و مورد اشاره شما، بعید میدونم چیزی جایی خونده باشم چون یادم هست که سرش اختلاف نظر بود و با دوستان هم راجع بهش حرف زده بودم و اساسا اون پست به عنوان بهانه مباحثه هم گذاشته شده بود و به بقیه بحث در پینوشتش اشاره شده است. خلاصه این که اگر نیاز به رفرنس معتبر دارین، شرمنده تون... اینا حاصل تاملات شخصی بنده هستند :) (البته طبیعتا هیچ تامل شخصی ای، نمیتونه مبتنی بر مقداری اطلاعات و مطالعات و اینا نباشه یعنی بالاخره اون بخشی اش که درسته مال اساتیده ولی موضوع اینه که من نمیدونم چی به چی است و چی از کجا گرفته شده..)

اگر بحث و مطلبی هم در رابطه با محتوای اون نوشته دارید، خوشحال میشم بخونم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی